نویسنده : تیم ویکری  

   ترجمه : آتوسا ابریشمی

دكتر فردريك تروس پس از ملاقات با مردي بسيار زشت و زننده به نام جوزف مريك ملقب به مرد فيلي، كنجكاو مي شود تا بر روي او تحقيق و بررسي كند. پس از درخواست كمكِ رئيس بيمارستان از مردم براي كمك به مرد فيلي در روزنامه ي تايمز، هزينه ي مورد نياز براي اقامت او در بيمارستان فراهم مي شود و اتاقي مجهز به مريك تعلق مي گيرد. مردم پس از خواندن درمورد او در روزنامه ها به ديدارش مي آيند و مرد فيلي كم كم به شهرت مي رسد تا جايي كه ملكه انگلستان نيز براي ملاقات با او در بيمارستان حاضر مي شود.

گزیده ای از کتاب :

مي خواهم درباره يك مرد در بيمارستان مان برايت بنويسم. او به كمك شما نياز دارد. نامش جوزف مريك است، و او 27 سال سن دارد. وي مريض نيست ولي نمي تواند به بيرون از بيمارستان برود زيرا خيلي خيلي زشت است. هيچ كس دوست ندارد نگاهش كند، و بعضي از مردم هم مي ترسند ما به او “مرد فيلي” مي گوييم.

دو سال پيش مريك در يك فروشگاه نزديك به بيمارستان لندن زندگي مي كرد. براي 2 پني مردم مي توانستند او را ببينند و به او بخندند. يك روز دكتر فدريك تروس دكتر بيمارستان مريك را ديد، او را به بيمارستان آورد و با دقت به او نگاه كرد. دكتر تروس نمي توانست به مريك كمك كند ولي كارتش را به او داد.