|
نام محصول: ایستگاه آخر (نویسنده: مت دلاپنا)
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : مت دلاپنا
ترجمه : پروین علیپور
داستاني خوب و تاثيرگذار درباره ي پسري به اسم چارلي كه با همراهي مادر بزرگ خود مي آموزد، به جاي ديدن زشتي ها و شكايت از آن ها، زيبايي هارا دريابد و از بودنشان نهايت لذت را ببرد.
گزیده ای از کتاب :
در ايستگاه بعدي، مرد نابينايي با يك گربه ي خال خالي سوار شد. چارلي از جايش بلند شد و از مادربزرگش پرسيد: «چرا آن آقاهه نمي تواند ببيند؟»
مادر بزرگ گفت: «پسرجان تو از ديدن چه مي داني؟! بعضي ها دنيا را با گوش هايشان مي بينند!»
مرد نابينا همان طور كه هوا را بو مي كشيد، گفت: «درسته! حتي با بيني شان هم مي بينند! مثلا من دارم مي بينم كه شما امروز عطر خوش بويي زده ايد!»
|
|