نویسنده : ریچارد آزمن

   ترجمه : افسانه مقدم

این اثر دومین رمان از ریچارد آزمن است که از پرفروش ترین و بی نظیرترین کتاب ها به حساب می آید. اولین اثر او باشگاه جنایی پنج شنبه ها نام دارد. رمان حاضر داستانی جذاب و بسیار هیجان انگیز است که حکایتی طنزآمیز، تلخ و سرشار از خردمندی را روایت می کند. شخصیت های اصلی این اثر، چهار نفر از اعضای باشگاه جنایی پنج شنبه ها هستند که گروه بازنشسته های دهکده کوپرزچیس را تشکیل داده اند. آنها درگیر پرونده ای شده اند تا از ماجرای مردی که از جای الماس ها آگاه است و سال ها پیش مرده است، پرده بردارند.

این اثر در قالب طنز ماجرای قتل و جنایت را به تصویر می کشد.

گزیده ای از کتاب :

ابراهیم تازه همراه با ران ناهار خورده است. سعی کرد ران را به خوردن حمص ترغیب کند. اما گوش ران به این حرف ها بدهکار نبود. اگر ران را به حال خودش رها می کردند حاضر بود هر روز گوشت، تخم مرغ و چیپس بخورد. و راستش را بخواهید، او هفتاد و پنج سال داشت و همچنان قوی بود، پس چه ایرادی داشت؟ ابراهیم در خودرو را قفل می کند و کمربند ایمنی اش را می بندد.

ران ذوق زده است زیرا نوه اش، کندریک، هفته بعد به کوپرزچیس می آید و ابراهیم هم هیجان زده است. ابراهیم پدری معرکه می شد، همین طور پدربزرگی معرکه. اما این اتفاق نیفتاد، مثل خیلی اتفاق های دیگر در زندگی اش. وقتی سوئیچ را می چرخاند، با خودش می گوید، ای پیرمرد احمق، بزرگ ترین اشتباه های عمرت را کردی، یادت رفت زندگی کنی، فقط در امن و امان پیش رفتی.

پس چه نفعی داشت؟ آن تصمیم هایی که با احتیاط فراوان می گفت؟ عشقی که به خاطر خجالتی بودنش نتوانست ابراز کند؟ ابراهیم به ماجراهای مختلف زندگی اش فکر می کند که جایی میان مسیر از دست رفته اند.

ابراهیم همیشه در «اندیشیدن» به مسائل خوب بوده است، اما، حالا می خواهد جسارت به خرج دهد و با سختی ها مواجه شود. تصمیم گرفته است کمی بیشتر در زمان حال زندگی کند. می خواهد از آزادی بی حد و مرز ران، خوش بینی نشاط انگیز جویس و قانون شکنی های الیزابت درس بگیرد.

کاسکو نگیر، جویس. این حرف را خودش زده بود. اما البته که جویس باید کاسکو می گرفت. وقتی برگردد به او می گوید جویس اجازه می دهد ابراهیم کاسکوش را بگرداند؟ حتما. یک ورزش عالی برای قلب و رگ هاست. مردها باید با زن محبوبشان ازدواج کنند و از ترس به انگلستان فرار نکنند.