نویسنده : نرگس درخشان

داستاني است ، كه به نتايجي كه رفتارها،‌ تصميمات و افكار هركسي به دنبال دارد مي‌پردازد. رماني كه به خوبي توسط نويسنده ساخته و پرداخته شده است و بيان مي‌دارد كه گاه يه لحظه غفلت ممكن است عواقبي ناگوار به دنبال بياورد و يا عملكردي متفاوت سرنوشتي متغير را به همراه داشته باشد.

قصه از خانه منيژه سر مي‌گيرد، كسي كه همسر خود را به تازگي از دست داده است و حال زندگي اش دست خوش تغيير شده، در واقع خود متمايل به اين تغييرات است، دگرگوني اي كه از سوي ديگران چندان پسنديده نيست و آن ها را به بيان حرف هايي ناراحت كننده وا داشته. تصميمات يك زن براي ايجاد شيوه زندگي اي متفاوت با گذشته.

گزیده ای از کتاب
ترانه هم به اين محبت احتياج داشت، او هم با همه ي وجود همين را مي خواست. بودن در كنار اولين و احتمالا آخرين عشق زندگي اش. اما مي دانست گفتن اين موضوع به بزرگ ترها دردي از آن ها دوا نخواهد كرد. او و پارسا بايد اين چند ماه را صبر مي كردند. گمان نمي كرد بعد از آن مشكل خاصي داشته باشند. پيوند دو خواهر مهربان را اين وصلت محكم تر مي كرد.

پارسا گفت:« دوري از تو برام سخت شده.»

ترانه گفت:« نميخوام بد و بي حيا جلوه كنيم.»

پارسا فرمان را چرخاند:« ما بي حيا جلوه كنيم؟!»

ترانه خنديد:«‌فقط چند ماه.» بعد با نازي دخترانه لب هايش را جمع كرد:« باشه؟»

پارسا گفت:« مگه چاره ي ديگه اي هم دارم، صبر مي كنم.»