دومین روز از دومین ماه

دومین روز از دومین ماه

دومین روز از دومین ماه

وضعیت: موجود
ناشر: شادان
قیمت:  
3,500,000ريال3,150,000ريال

نویسنده : مهدیس مظاهری

 

این کتاب داستانی را در خود جای داده که به ما یادآوری می کند شاید بتوان از دل روابطی که بی عشق و گاه به اجبار شکل گرفته اند عشق آفرید و از انسان هایی معمولی که تظاهر را از خود دور کرده اند همراه هایی قابل اعتماد و قابل اتکا برای ساختن یک زندگی آرام و دل گرم کننده برگزید. دومین روز از دومین ماه قصه ای پر تلاطم را به تصویر می کشد که خیانت، پنهانکاری، دوستی و عشق را در خود جای داده است.

داستان از کابوسی آغاز می شود که مدت هاست بهمن را با خود درگیر کرده، کابوسی که سروش را در آن در حالتی ناگوار و ناخوشایند می بیند، عزیزترین دوستش که گمان می کند در پهنه ای از این دنیا در آرامش  به سر می برد، اما این کابوس تکرار شونده بهمن را به ترس و تردید می اندازد که نکند سروش در خطری جدی است!

گزیده ای از کتاب :


همه چی اون قدر یهویی شد که خودم هم هنوز باورم نمیشه… من و اردلان پسرداییم از بچگی همدیگه رو خیلی دوست داشتیم و دو سه سالی هم بود پنهونی با هم بودیم تا این که دیشب بعد این که با بچه های دایی ها و خاله ها حسابی از خجالت سیزده به در، دراومدیم و دور هم نشسته بودیم غر می زدیم به تموم شدن تعطیلات، یهو دیدم زن داییم و مامانم دارن با چشم و ابرو با هم حرف می زنن و تا بخوام بفهمم چی شده، یهو دیدم دایی و زن داییم من رو از بابا و مامانم خواستگاری کردن! باورتون میشه؟ در عرض چند دقیقه! حالا باید قیافه عروس رو می دیدین، شلوار اسلش و تی شرت راه راه و دمپایی روفرشی پشمالوی قرمز رو تصور کنید با موهای گوجه شده بالای سرم که سیخ سیخ هم زده بود بیرون از گوشه کنار کله ام! حالا دو تا چشم گرد شده و دهن باز مونده هم به این ترکیب پسرکشم اضافه کنید! اردلان هم خیلی قشنگ بود آخه! یه شلوار گرم کن پاش بود با سویی شرت، بدون همون دمپایی! موهاش هم که به لطف والیبال بعد از ظهر، خیس شده و فر خورده بود! بعد مثلا می خواستیم به روی خودمون هم نیاریم جلوی بزرگ ترها که با همیم… یهو زن داییم نه گذاشت نه برداشت گفت: «شما که دور از چشم بقیه واسه هم غش و ضعف میرید، ما هم گفتیم همه چی رسمی بشه، یه جلسه با آقا سعید و نسرین جون (پدر و مادر لاله) صحبت کردیم و اون ها هم گفتن هرچی نظر خود لاله باشه»… حالا این نیش من هم باز! به خودم اومدم دیدم بله رو دادم و نشستم کنار اردلان، زن داییم انگشتر تک نگین خودش رو داد دست اردلان تا بندازه دست من و گفت: «عروس خوشگلم، این انگشتر رو مامان بزرگت وقتی من رو نشون کردن برای داییت، انداخت توی دستم. به اون خدابیامرز هم از مادر شوهرش رسیده بوده… یه جورایی موروثیه… اگه زنده بود حتما خیلی خوشحال می شد وقتی می دید این انگشتر به نوه خودش رسیده»… خلاصه که در کمال ناباوری و در کمتر از یک ساعت با اون ریخت و قیافه خوشگل جفتمون، نامزد شده بودیم و قرار عقد و عروسی هم واسه اردیبهشت فیکس شده بود… به همین راحتی، به همین خوشمزگی!

مشخصات کتاب دومین روز از دومین ماه

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : دومین روز از دومین ماه
ناشر : شادان
نویسنده : مهدیس مظاهری
نوبت چاپ : 1
تاریخ انتشار : 1399
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 688
شابک : 9786007368978
وزن (گرم) : 626
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×