نویسنده : سلیم باشکوه

سلیم باشکوه تاکنون آثار متعددی از خود در زمینه های اجتماعی و موضوعات مرتبط به نمایش به جا گذاشته است. کتاب حاضر که در قالب نمایشنامه به رشته ی تحریر درآمده داستان مرد بازیگری است که او را در اتاقی تنها محبوس کرده اند و هراز گاهی از این اتاق به آن اتاق منتقلش می کنند. او در این مدت نامه های عاشقانه ای برای معشوقش می نویسد.

در این اثر دو نمایشنامه دیگر به نام های: «بیا باهم حرف بزنیم» و «طرح های تنهایی» جای گرفته است.

گزیده ای از کتاب :

مرد           ای بابا چرا این جوری شده؟ همش داره یه چیزی می شه قبلن این جوری نبود. شرمنده هم شما اومدین ما همش لب پنجره بودیم. (خودش را به پنجره می رساند.) اوه! اوه! داره می زنه. نزن احمق! تو رو خدا نگاه! دختره ی بیچاره رو داره زیر ترکه انارش سرخ و کبود می کنه بعد می آد و می گه زنان بزرگترین اتفاق خلقتن و نمی دونم زیر پاهاش رو باید چیکار کرد. نزن آقا! آقا! یه نگاه بکن ببین دارن چیکار می کنن؟ یکی سرش ترکیده. آقا؟ جه خبره آقا!؟ باشمام! شما می دونین شیرشاه، رابین هود اورد فکر کرد که آره! اما نه این جوریم نیست. فکر می کرد جنگل نمی تونه حرکت کنه اما این اتفاق افتاد جنگل هم حرکت کرد.

صدا                اسم؟

مرد               نمی دونم. اون بیرون چه خبره؟ رئیس تون نیومد؟

صدا              اسم؟

مرد         فکر می کنین با این کارها به کجا می تونین برسین جز اینکه که یه روزی سند همه ی اینا چاپ می شه؟!

صدا          تازگی ها خیلی خرفت شدی. اسم؟

مرد            به کجا می خواین برسین؟ ها! من که خسته شدم. دیروز می خواستم یه نمایشنامه بنویسم در مورد همین…

صدا       اسم؟

مرد       بسه دیگه همش اسم اسم اسم؟

صدا       مهشید رو فراموش کردی؟ من دیروز دعوتش کردم بیاد.

مرد      با اون کاری نداشته باش.

صدا     چرا خوبه که نقاشی هاش خیلی خوبه هر کی دیده راضیه.

مرد       می گم با اون کاری نداشته باش.

صدا      خب عصبانی نشو من…

مرد     یه کاغذ بهم می دی؟

صدا     آفرین! داری راه می افتی. می خوای همه شون رو اعتراف کنی.

مرد     آره.

صدا    اگه بچه ی خوبی باشی ولت می کنیم بری.

صحنه تاریک می شود.

مرد    نمی دونم از کجا شروع کنم؟ عزیزم این حرف هایی که می نویسم نمی دونم به دستت می رسه یا نه؟! زنده ام یا مرده؟ امروز خیلی خوشحال شدم. مثل اون قدیما صداتو شنیدم. فقط این بار نگفتی غذام آماده توی یخچاله، حس خیلی خوبیه وقتی می دونم می دونی از چی خوشم می آد.