نویسنده : آرمان تذکر

کتاب پیش رو، از مجموعه داستان های کوتاه است، داستان هایی خیالی اما جذاب که جنبه علمی ندارند و مناسب برای گروه سنی نوجوان هستند.

کتاب بِنی روایتی از دنیای مورچه ها است. شخصیت اصلی داستان مورچه ای است به نام بِنی که بسیار مظلوم و باهوش است و از روزی که به دنیا آمده با وجود خال پشتش طرح پشت سرش پوشیده شده و به همین علت معلوم نیست او کیست و کارش چیست بنابراین بنی مجبور است هرهفته بین یکی از دسته های مورچه ها باشد…

گزیده ای از کتاب :

بنی که دوباره خیلی تنها شده بود، راهی نداشت جز تسلیم شدن اما تسلیم شدن همیشه به معنای قبول شکست نیست، گاهی به معنای دست کشیدن از جنگ بیهوده است. جنگی که فقط برای جلب توجه دیگران است، جنگی که ثمره ای ندارد. پس گاهی باید دل را به دریا سپرد.

بنی در سلول نم زده اش فقط یک حرف زیر لب داشت… من…

میان هزاران فکر و خیالش فقط یک کلمه می گفت من… من… من…

همه ی این من ها پاسخ به سوال هایی بود که ذهن اش از خودش می پرسید:« دلیل اینکه اینجایی کیست؟ چه کسی می تواند تو را نجات بدهد؟ مقصر مشکلات تو کیست؟ »

او با تمام توانش شروع کرد به گاز زدن و کندن دیوار، بعد از ساعتی سرعت کندن بالا رفت و ناگهان از آن طرف دیوار مورچه ای به داخل آمد، او مارتین بود تنها دوست بِنی. مارتین آی کیو پایین تری نسبت به بقیه مورچه ها داشت اما قلب اش سرشار از مهربانی بود.

برعکس طرح پشتش که به وضوح اعلام می کرد باید او در بخش تولید مثل کار کند. بنا بر قانون نانوشته ای در بخش جمع آوری آذوقه مشغول به کار شد.

شاید قرار بود آینده ی کلونی به دست افراد مهربان بیفتد تا باهوش. اما هوش، مخترع سیاست شد.