|
نام محصول: راز غار بزرگ (ماجراهای اسرارآمیز تریکسی بلدن)
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : کاترین کنی
ترجمه : محمود پورحسن مقدم
از باران متنفرم! همينجوري داره ميآد، ببين هوا چقدر تاريك شده. چشمان آبي و شاد تريكسي بلدن اينبار طوفاني و ناراحت بود. او صورتش را به شيشه پنجره كوچك كلبه ماهيگيري عمو آندرو فشار داد، كلبه در ميان رشته كوههاي ازارك قرار داشت. شرشر آب از بيرون به روي شيشه پنجره ميپاشيد. صداي رعد از دوردست شنيده ميشد، و باد شاخههاي درختان كاج و بلوط را به روي تپه سنگلاخي كه كلبه هم آنجا قرار داشت ميكشاند و به روي زمين ميريخت.
|
|