|
نام محصول: از یاد رفته
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : نسرین ثامنی
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«فرناز با حالتی بیروح و سرد به طرف میهمانان رفته و سینی چای را به انها تعارف میکند. خانواده خواستگار، من جمله خود او با تحسین فرناز را مینگرد. فرناز وقتی مقابل خواستگار میایستد حتی نگاهش هم نمیکند. پس از پخش کردن چای بیدرنگ اتاق را ترک میکند. با پخش شیرینی مشخص میشود که توافق حاصل شده است. چند شب بعد سلمان در سوز و سرما و بارش برف در کوچه ها قدم میزند. پس از مدتی وارد خیابانی میشود که منزل فرناز در آن قرار دارد. اتوبوس عروس و داماد که مزین به گل است مقابل در پارک شده است. از داخل حیاط منزل صدای هلهلهه شنیده میشود. نور چراغهای تزئینی چشم را خیره میکند. سلمان در پناه نور چراغ برق میایستد و یقه اورکتش را بالا میآورد که چهرهاش شناخته نشود. دقایقی بعد عروس و داماد همراه مدعوین و پدر و مادر عروس از منزل خارج میشوند. فرناز و همسرش سوار بر اتومبیل شده و در صندلی عقب جای میگیرند. سایر مهمانان هم سوار اتومبیلهای خود میشوند. پسر جوانی پشت رل اتومبیل داماد مینشیند و اتومبیل لحظاتی بعد از کنار سلمان عبور میکند. او برای لحظهای کوتاه چهره محزون عروس را مشاهده میکند. اتومبیلها دور میشوند و سلمان پشت سر آنان قدمزنان به راه خود میرود.»
|
|