نویسنده : حمزه سردادور

 مرحوم سردادور از پاورقی نویسان قدیمی ایران است و از آنجا که در داستان نویسی بسیار ماهر بود موفق به نوشتن رمان های تاریخی متعددی از جمله: بانوی سربدار، از صید ماهی تا پادشاهی، مه لقا و … شد. قلعه قهقهه زندانی در زمان شاه اسماعیل بود که شاهزادگان و افراد عالی مقامی که پادشاه را به خشم در می آوردند در آنجا زندانی می شدند. اسماعیل میرزا فرزند دوم شاه طهماسب نیز در آنجا زندانی بود. داستان از آنجا شروع می شود که مرادبیک مأمور قلعه قهقهه می شود و به همراه زن زیبایش، قمر سلطان، و دختر زیبا و ماه رویش، گل حرم، راهی قلعه می شوند. گل حرم مدام در آرزوی ازدواج با ولیعهد ایران است اما کمترین توجهی به شاهزاده زندانی نمی کند زیرا فکر می کندکه او هرگز به سلطنت نمی رسد، حتی به خواستگاری او نیز جواب رد می دهد…

گزیده ای از کتاب :

پس از ورود گل حرم به قلعه شهرت زیبایی او در قهقهه پیچید تا به گوش شاهزاده اسماعیل میرزا رسید. شاهزاده حیله ها برانگیخت تا یکی دو بار گل حرم را از نزدیک دید و پسندید بلکه دلباخته و طالب او گردید و پیرزنی زینب نام را که دایه اش بود و همراه وی از راه وفاداری به قلعه آمده بود نزد قمر مادر گل حرم فرستاد. قمر زهرخندی زده اسم شاهزاده را که در قزوین از گل حرم خواستگاری کرده و جواب رد شنیده بود به زبان آورد و گفت که دخترش عهد کرده و قسم خورده که فقط با کسی که جانشین شاه طهماسب باشد عروسی خواهد کرد.