نویسنده : کریستینا بیکرکلاین

   ترجمه : فائقه حیدری

 این کتاب یکی از کتاب های برگزیده نیویورک تایمز و داستانی لطیف از زندگی کریستینا اولسون است، روایتی که با پرش های زمانی نامنظم کامل می شود و سرنوشت دختری با وضعیت جسمانی غیرعادی را به تصویر می کشد. دختری که با وجود روزگار نه چندان ساده اش دستمایه ی الهام اندرو ویث برای رقم زدن نقشی منحصر به فرد می گردد.

گزیده ای از کتاب :

می ترسم دریابم که او ممکن است چه چیز در من ببیند.

سرانجام نمی توانم بیشتر از این طولش دهم به پهلو برمی گردم، به نقاشی نگاه می کنم.

واقعا، زشت نیستم. اما این که خودم را از چشمان او ببینم مرا شوک می کند. روی بوم، از نیمرخ هستم و دارم با حالتی جدی به سمت خلیج کوچک نگاه می کنم، دستانم به طور ناجوری روی رانم است، بینی ام کشیده و نوک تیز است و دهانم رو به پایین است. موهایم خرمایی پررنگ است، بدنم لاغر و کمی غیر متعارف است. اطراف درگاه اتاق کنار آشپزخانه در تاریکی فرورفته است و نیمه دیگرش در سایه است. در ترک خورده و تغییر شکل یافته است، آن سوتر علف های وحشی هستند. پیراهنم مشکی است و درست زیر گردن سفیدم چاک وی شکلی دارد.

با لباس مشکی–لباسی نبود که آن روز پوشیدم– اندوهگین و جدی به نظر می آیم. اندی کاملا تنهاست. در درگاه تنهاست و دریا رو به رویش است. پوستم روح مانند، شبح گون است. تاریکی همه جا را در برگرفته است.