طبقه‌ی 99

طبقه‌ی 99

طبقه‌ی 99

وضعیت: موجود
ناشر: ستاک
قیمت:  
390,000ريال351,000ريال

نویسنده : جنی فوازالحسن

   ترجمه : اسماء خواجه‌زاده

 

مجد مردی فلسطینی تبار است که اکنون در نیویورک زندگی می کند، مردی با زخمی عمیق بر صورتش، دردی بزرگ در قلبش و پایی که می لنگد. هیلدا محبوب اوست، کسی که باعث می شود دردهایش را فراموش کند و حسی بهتر به زندگی داشته باشد. مرد در طبقه 99 یک ساختمان دفتر کاری مدرن دارد، هرچند در خانه اش آن طور که لازم است با سلیقه نبوده، اما دفتر کارش خوب به نظر می آید. هیلدا رنگ و بویی دیگر به خانه او بخشید، انگار به مجد نشان داد که چقدر بی سلیقه و ناهماهنگ بوده؛ حالا دختر آهنگ سفر کرده است، می گوید باید به بیروت بازگردد تا با چیزهایی رو به رو شود، می گوید این معنای پایان عشق را نمی دهد، می گوید برخواهد گشت؛ مجد می خواهد هیلدا بماند، با تمام وجودش سرشار از خواستن اوست، اما تلاش می کند مثل یک مرد متمدن رفتار کند، او نه از سر عشق و عاشقی بلکه از سر غرور و لجبازی آن گونه که باید درخواست ماندن نمی کند و هیلدا می رود!

گزیده ای از کتاب :


یک بار به هیلدا گفتم او مثل دختری است که در تاریکی می رقصد تا کسی چشم هایش را نبیند و سرگرم جسم نشود، گفتم وقتی موقع تمرین به او نگاه می کنم، حواسم هست چه طور لحظاتی چشم هایش را روی هم می گذارد، انگار می خواهد آن رشته ی اتصال به زندگی را قطع کند.

-نگاهت می کنم و فکر می کنم چه قدر این زن زیباست! حالا او را در کدام عالم می بینی؟ آیا او در ذهنش با کسی می رقصد؟ گاهی وقتی می بینمت که از زمین بلند می شوی خیلی دلم می خواهد این عصا را بیندازم و به تو ملحق شوم. تو چشمت را می بندی تا برقصی و من چشمم را می بندم تا تو را ببینم.

آن شب در اتاق پذیرایی خوابش برد. و من حالا به این مبل که محبوب کوچکم روی آن خوابیده بود نگاه می کنم و به این می اندیشم که چه قدر عشق او مرا از کینه های بسیار نجات داد، از من آدم دیگری ساخت و باعث شد حس کنم هیچ کدام از دشمنانی که سال ها با آنها جنگیدم دیگر دشمن نیستند.

هربار به این فکر کردم که شاید یکی از خویشاوندان او در قتل خانواده ی فلسطینی من دست داشته باشد و من با دختر یکی از دشمنانم رابطه دارم؛ تنم لرزید. هیلدا چرا مرا دوست دارد در حالی که قاعدتا نباید دوست داشته باشد؟ او آن دشمنی مستحکم را درون من جابه جا و زیر و رو کرد و کاری کرد که بشود به آن شک کرد. من دیگر آن مرد فلسطینی منفور نبودم، دیگر نه فلسطینی بودم، نه مرد، نه ناقص و نه هیچ چیز دیگری. او فقط مجد را دوست داشت و این مجد وقتی تنها و دور از همه ی آن هویت ها می ایستاد مرا نگران می کرد.

موضوع مثل چالش یا تولدی جدید بود که در مقابلش مقاومت کرده بودم. او مثل زنی بود که در نور می ایستد و مرا صدا می زند تا روشنایی را ببینم، اما من نمی توانم قدمی به جلو بردارم. او به سادگی می توانست رد شود و به جلو نگاه کند، چون زیان های او در مقایسه با خسارت های تمام نشدنی ما ملت آواره چیزی نبود. شاید راه حل این بود که ما به سمت نور برویم و حق شادی خودمان را از زندگی بگیریم، اما به عنوان ملتی که زندگی هر روز آنها را می کشد، اصلا امکان نداشت کسی از ما بخواهد از مرگ دست بکشیم.

مشخصات کتاب طبقه‌ی 99

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : طبقه‌ی 99
ناشر : ستاک
نویسنده : جنی فوازالحسن
مترجم : اسماء خواجه‌زاده
نوبت چاپ : اول
تاریخ انتشار : 1399
نوع جلد و قطع : شومیز - رقعی
تعداد صفحات : 232
شابک : 9786008883500
وزن (گرم) : 269
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×