(گزیده داستانهای کوتاه معاصر ترکیه)
نویسنده : عزیز نسین و ...
ترجمه : هاله زمانفر و ...
این اثر حاوی 31 داستان کوتاه از 27 نویسنده ی مطرح ترکیه از جمله: (عمر سیف الدین، رفیق خالد کارای، خالد ضیا اوشاغلی گیل، ممدوح شوکت اسندال، صباح الدین علی، سعید فائق آباسی یانیق و… ) است که هرکدام از پایه گذاران داستان نویسی ترکیه هستند و در شکل گیری هویت مستقل داستان ترکیه نقش تعیین کننده ای ایفا کرده اند. ابتدای هر داستان به معرفی نویسنده و آثار او اختصاص دارد و سپس هر نویسنده به گونه ای بار فکری خود و تصویر زمانه ی خویش را به مخاطب عرضه می کند.
گزیده ای از کتاب :
مدرسه ی شبانه روزی
فروزان/ فرشته هوشمندی
… کارت که تموم شد، وقتی اومدی بیرون؛ دوباره سرپایینی بازار مصری ها رو پیاده می ریم. همون بورک فروشی که دوستش داریم، همونی که قناری داره، همونجا ناهارمون رو می خوریم. مگه چی می شه بعد عمری دلی از عزا در بیاریم. برای این، تا جاغال اوغلی پیاده بریم و برگردیم خسته نمی شیم، مگه نه دخترم؟ اگه بخوایم دسر هم می تونیم بخوریم. از سر پل هم خوش و خندون برمی گردیم.
مادر و دختر در شلوغی اول صبح، در عالم خود، تندتند راه می رفتند.
مادرش یک ریز حرف میزد.
تنها روزی که اینطور پرحرفی کرده بود همان روزی بود که به عنوان کمک بهیار در بیمارستان پذیرفته شده بود.
دخترک آن موقع ها کلاس سوم بود.
روپوش مدرسه اش بور شده بود.
زمستان فرا رسیده بود.
این به معنای رسیدن روزهای خرید زغال از زغال فروشی سر نبش بود.
آتش کردن منقل را یاد گرفته بود.
اول آتش زنه را دم در روشن می کرد و بعد زغال ها را به صورت عمودی روی آن می چید.
دودکش را که می گذاشت، صدای جرق و جرق بلند می شد و شراره های ریز به اطراف می پرید.
با سرخ شدن و آتش گرفتن زغال ها، همه چیز را فراموش می کرد؛ نشستن در ردیف آخر کلاس، خوردن غذاهای پیشاهنگی گروه امداد مدرسه، محرومیت از شعر خواندن در عیدهای ملی، تا خاموشی شعله های آبی آتش دم در کوچه منتظر می ماند. منقل را که به اتاقشان می آوردند چیزهایی که از آنها می ترسید محو می شد. پشت میز چوب گردوی قدیمی از وسایلی که مایه ی افتخار مادرش بود می نشست و درس می خواند. حالت گداخته ی منقل را خیلی دوست داشت. مادرش همیشه می گفت باید روی زغال ها را با خاکستر پوشاند، چون فقط از این طریق می شد تا روز بعد زغال هایی برای گرم شدن داشته باشند.