نویسنده : ساموییل ویلارد کرامپتون

   ترجمه : ارغوان جولایی

  مقدمه : آرتور شلزینگر

اسکندر مقدونی، یکی از رهبران بزرگ تاریخ است که خواه یا ناخواه تاثیر خود را بر سرنوشت بشر نهاده است و نقشی در تغییر تاریخ ایفا کرده. او شاید برای یونانیان مردی بزرگ، قابل احترام و فاتحی نیرومند باشد که تمدنشان را به سرزمین های شرقی انتقال داد، با این حال نزد ما ایرانیان، آن چه که با آوردن نام اسکندر تداعی می شود، چیزی جز وحشی گری، بی اخلاقی و از بین بردن فرهنگ و تمام نشانه های آن در ایران باستان نیست.

در کتاب حاضر شرحی داستان وار از سرگذشت و احوالات اسکندر مقدونی و تاریخ موازی ایران در دوره زندگی او فراهم آمده، با متنی ساده، شیوا و خواندنی که از حد حوصله مخاطب خارج نشده است.

گزیده ای از کتاب :

به دربار من بیا، آن چنان که سوی ارباب آسیا می آیی. شاید هراس داری تو را تحقیر کنم یا بیازارم. در این صورت نخست تعدادی از دوستانت را بفرست تا رفتاری در خور و شایسته نشانشان دهم. نزد من آی و مادر و همسر و هرچیز دیگری را که می خواهی از من درخواست کن و مرا ترغیب کن تا آنها را به تو دهم.

در آینده، هرگاه خواستی به من نامه بنویسی یا پیامی بفرستی مرا هم شان خودندان که بسیار از تو بالاترم. مرا شاه آسیا خطاب کن، اکنون هر آنچه متعلق به توست از آن من است. بنابراین اگر چیزی از من می خواهی مرا با القاب کامل خطاب کن و خواهش خود را طرح نما واِلّا با تو همچون یک ولگرد جنایتکار رفتار خواهم کرد. اگر تاج و تخت پادشاهی را طلب می کنی باِیست و برای آن بجنگ. مگریز زیرا هرجا که پنهان شوی یقین داشته باش که پیدایت خواهم کرد.