نویسنده : سباستین بری

   ترجمه : مریم حافظی

کتاب حاضر از جمله رمان های جذاب خارجی است که به فارسی ترجمه شده و در اختیار عموم قرار گرفته است.

اثر پیش رو روایتی جالب و در عین حال شیرین و راسخ از دختری به نام آنی است که با خواهر بیمار خود زندگی می کند، اما خواهرش در اثر بیماری از دنیا می رود و با ازدواج مجدد شوهر خواهرش مجبور به ترک خانه می شود و برای زندگی با دخترخاله اش به یک مزرعه دور افتاده نقل مکان می کند. در این بین خواهرزاده آنی( تِرِور) از او می خواهد که در طول تابستان از فرزندانش مراقبت کند، آنی قبول می کند و بسیار از ایفای نقش یک مادر غرق در لذت می شود…

گزیده ای از کتاب :

از اواسط ماه هوا خراب می شود و عجیب است که سه روز است که مدام باد شدیدی می وزد، حتی اگر اتفاق خاصی هم نیفتد، همیشه این تغییر هوا غافلگیرم می کند. انگار ماه های تابستان تمام مدت دارند به ماه های زمستان فکر می کنند و گه گاه این افکار و رویاهایشان به واقعیت تبدیل می شود که درست در شادابی و سرسبزی تابستان نشانه های زمستان را می بینیم، درخت سبز چنار تیره شده و نم کشیده، حتی چندتایی برگ آن هم ریخته و ناگهان کف حیاط پر می شود از آن برگ های شادابی که قرار بود چندهفته ای بیشتر عمر کنند؛ مثل آدم هایی بی چیز و آواره گیج و عصبانی ام. دوباره به کنج غزلت خودمان در آن آشپزخانه تاریک برمی گردیم که شاید به دلگیری زمستان نباشد و انتظار هم نداریم که این دلگیری تمام شود، ولی هنوز هم می شود از نور خورشید استفاده کرد. علاوه بر این، باران از زیر در تو نمی زند و چکه نمی کند که در شومینه بریزد. صبح ها که بیدار بشویم، مجبور نیستیم ببینیم این حجم سفیدی که تا شومینه پیش آمده برف است و کدام خاکستر. دیوارها نم نمی زنند و تشک ها بعد از چند ساعت به خاطر حرارت بدن بوی نا نمی گیرند. اگر غیر از این باشد که آثار زمستان تا ابد روی تخت باقی می ماند.