|
نام محصول: به آسمان نگاه کن (ادبیات بیربطی 12)
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : نازی نصرالهی
کتاب حاضر دربارۀ همسر شهیدی است که با دیدن اولین عکس دونفره خود و ارسلان به سالهای دور و دوران بچگی اش می رود؛ “به آسمان نگاه کن” روایتگر نحوۀ آشنایی نازنین و ارسلان با یکدیگر و جوانه زدن عشقی پاک و خالص میان آن دو است.
گزیده ای از کتاب :
یک ماه بعد ارسلان به خانه آمد و نازنین بی صبرانه منتظر شد تا شب همه بخوابند و به میعادگاه همیشگی شان رفت. ارسلان مدتی قبل در انتظارش ایستاده بود. هوا کمی خنک شده بود. با دیدن نازنین جلو آمد و درحالی که می خندید گفت: دیگه این قرارهای یواشکی تموم شد. نفس عمیقی کشید و گفت: آخه نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود. نامه ات که به دستم رسید از خوشحالی داشتم بال درمی آوردم، باورم نمی شد که بابات قبول کرده. نازنین آرام خودش را کنار کشید و با ناراحتی گفت: آره قبول کرد، ولی معلومه که هزارتا شرط داره. ارسلان: باشه صدهزارتا شرط هم داشته باشه حرفی ندارم. نازنین: نه! اونجور که فکر می کنی، نه! فکر کنم مخالف عقدمون باشه. شنیدم که به مامان می گفت، حرفی از عقد نزن تا ببینم چی می شه؟ ارسلان کمی نگران شد و گفت: یعنی چی؟ اینجوری که نمی شه؟ نازنین: حالا تو هم حرفی به خانواده ات نزن بذار ببینم چی پیش میاد.
|
|