(داستان مرگی در توکیو)

نویسنده : کیگو هیگاشینو

    ترجمه : اسرا افتخاری

نویسنده پرفروش جهانی، کیگو هیگاشینو بار دیگر آمده تا با آخرین اثر خود ذهن خواننده را به بازی گیرد- کیوچیروکاگا، کارآگاه  پلیس توکیو مسئول گشودن کلاف سردرگم پرونده یک قتل شده است...

برشی از کتاب
«خداروشکر بالاخره هوا یه ذره خنک‌تر شد. خدا خودش رحم کنه، تازه این ماه ژوئنه.»
ساتوکو همان‌طور که از پشت مغازه بیرون می‌آمدم شروع به مرتب‌کردن چیپس‌های برنجی داخل قفسه‌ها کرد وگفت:«مادربزرگ، شما تازه از بیمارستان بیرون اومدین. نباید اینجوری کار کنین. اگر پدر شما رو در حال انجام این کارها ببینه از دست من عصبانی میشه.»
ناهو اخم کرد :«چیزی نمیشه، الان خوبم. واسه همینم هست که دکتر بیمارستان مرخصم کرده.همه چیز برگشته سر جای اولش. اون من قدیمی رو شنیدی که میگه آدمایی که کار نمی‌کنن حق خوردن هم ندارن؟ تو هم به زودی باید روی پاهای خودت وایسی.»
ناهو یک تکه چیپس برنجی با طعم مایونز را توی دهانش گذاشت و زیر لب گفت:«خدایا! باز شروع شد!»
ساتوکو زُل زد تو صورت نوه اش :«خدای من! تو واقعا چیپس برنجی هستی. می‌دونی که این به تجارت خانوادگیه و بس ولی تو از روزی که به دنیا اومدی داری اینا رو می‌خوری. هیچ نمی‌فهمم که چطور هنوز حالت رو بهم نزده.»
«آخه این یه طعم جدیده.»