|
نام محصول: سیماهای برجستهی فرهنگ ایران
غیرفعال
توضیحات محصول
نویسنده : فرخ امیرفریار
اين كتاب مجموعهاي از گفتارهايي است كه پس از درگذشت شماري از فرهنگمداران برجستة ايران، به ياد آنان نوشته شده است. نويسنده دربارة اين اثر میگوید:
«چند تن از اين اشخاص استاد من بودهاند و با بقية آنها آشنايي و دوستي داشتهام. اين نوشتهها مقالههاي زندگينامهاي به سبك كتابهاي مرجع نيست، بلكه تصويري است از اين افراد آنگونه كه من ديدهام.»
محمدعلي مجتهدي، زينالعابدين مؤتمن، محمدجواد شيخالاسلامي، اميرحسين جهانبگلو، ايرج افشار، مصطفي رحيمي، احسان نراقي، بيژن جلالي، عليمحمد كاردان، كريم امامي، حسن مرندي، عباس حرّي، پرويز همايونپور، عليمحمد حقشناس و عليرضا فرهمند برخي از اين افرادند.
سطرهايي از كتاب:
«بيژن جلالي طنز را خوب ميشناخت و شوخي را اگر ظريف بود بر ميتابيد. يك روز شاعري چند نان در دست داشت و به او تعارف كرد و گفت: بخور! براي شاعران بيوزن خوب است. در اين گفته هم به شعر و هم به جثّة جلالي اشاره داشت. از قول هدايت گاهي لطيفههايي نقل ميكرد. ميگفت يك دفعه كه هدايت از خودكشي جان به در برده بود گفته بود: «خودكشي هم آمد نيامد دارد!» و اين كه يك بار از دكمه سردست او تعريف كرده بود و هدايت گفته بود: «اين را هم نميتواني ببيني؟» ميگفت يك بار هم دمِ درِ اتاقِ هدايت در آستانة در ايستاده بودم، هدايت گفت: «**رو در بايستي** نكن، بيا تو!» [...]*
جلالي هيچگاه ازدواج نكرد. ديدگاهش نسبت به زن آميزهاي از علاقه و ترس بود. اما معاشرت با آنان را دوست داشت. خانهاش خانهاي قديمي در درّوس بود كه جز يكي دو سال آخر، سالها به تنهايي در آن زندگي ميكرد. به دليل تجرّد و
تنهايي به كافه و رستوران زياد ميرفت. [...] در لباس پوشيدن هم شيوة خاصي داشت. اغلب لباس نيمدار ميپوشيد و معمولاً كراوات پهن ميبست. شلوارش هم قدري كوتاهتر از معمول بود و تا بالاي كفشاش ميآمد. معمولاً خود را ميپوشاند.
[...] به حيوانات علاقة زيادي داشت. هميشه چند سگ و گربه در خانه داشت و به حيوانات محل هم غذا ميداد. ميگفت: حيوان خيلي از انسان متعادلتر است! همة كارهايش به اندازه است. در هيچ چيز حرص نميزند و افراط نميكند[...] بارها
براي حيوان گرسنهاي در خيابان غذا خريده بود...»*
|
|