نویسنده در این اثر، زندگی و آثار «مارکس »را تا اوایل سال ۱۸۴۸، معرفی می‌کند .هدف اصلی وی در تدوین کتاب آن بوده است که ضمن ردیابی دیدگاه مارکس و تکامل آن در مراحل مختلف فعالیت سیاسی‌اش ـ از طریق نقل وسیع بخش‌های اصلی نوشته‌های مارکس ـ به زندگی خصوصی و شخصی او نیز اشاره نماید . آغاز کتاب حاوی اطلاعاتی است از خیل عظیم آثار مارکس و دست نوشته‌های او که چگونگی مراحل تدوین، تحقیق و چاپ آن آثار را شامل می‌شود .برای نمونه، در بخشی از کتاب آمده است: از نظر مارکس، راه آینده در سیاست نهفته بود، اما سیاستی که مفهوم رایج و کنونی رابطه میان دولت و جامعه را زیر سوال کشد. تزهای مقدماتی فویر باخ بود که مارکس را قادر ساخت دیالکتیک هگل را به شکل ویژه آن واژگون سازد. دید مارکس در ۱۸۴۳، مانند بسیاری دیگر از افراد دموکرات و رادیکال آن زمان این بود که فویر باخ فیلسوف واقعی معاصر است. در واقع تاثیر فویر باخ در هر صفحه از نقد مارکس به فلسفه سیاسی هگل دیده می‌شود .هدف مارکس این بود که با بررسی نهادهای سیاسی واقعی و موجود ثابت کند که برداشت هگل از رابطه تفکر با واقعیت خطاست .هگل کوشش کرده با بیان این که واقعیت عبارت است از بسط و تکامل ایده و بنابراین عقلانی است، جهان ایده‌آل و جهان واقعی را با هم سازش دهد .مارکس به عکس، بر تضاد میان ایده‌آل و واقعیت در جهان مادی تاکید داشت و تمامی تلاش هگل را نظرورزانه می‌دانست .منظور او این بود که دیدگاه هگل در مفاهیم ذهنی ریشه دارد، مفاهیمی که واقعیت تجربی و عینی مغایر هستند.