|
نام محصول: شنل بزرگ
غیرفعال
توضیحات محصول
نوسنده : بهمن معتمدیان
«بهمن معتمدیان» فضای غالبی بر داستانهایش حاکم کرده که رنگوبوی ادبیات سوررئالیستی دارد. یک شخصیت دیوانه یا دستکم غیرعادی داستان را روایت میکند که در جریان روایت در خواب و رویا غوطه میخورد. راوی اولشخصی که فضاهای وهمی و غیررئال داستان را با بیتفاوتی روایت میکند و همین بیاعتنایی، خواننده را در روند خواندن با فضای غیررئال داستان همدل میکند. راوی اغلب به جزئیات هم بیتوجه میماند و طوري نشان ميدهد که رخدادهای داستان آنقدر طبیعی و پیشپاافتاده هستند که توضیح دادن جزئیاتشان امری زائد است، و به این طریق به فضای سوررئال حاکم بر اثر دامن میزند. حتا اتفاقهای عجیبی مثل پنهان شدن تدریجی زنی زیر خال کوچک روی گونهاش؛ تبديل شدن آهستهآهستهي مردي به زنی خانهدار؛ روستایی که حتا روی نقشه نیست؛ روايت مردی با حافظهی ازدسترفته از حوادث عجیبش و... هم از دیدگاه راوی امری طبیعی جلوه میکند.
این استحالهها و شدنِ ناشدنیها در داستان «شنل بزرگ»همچون امور طبیعی و بیچونوچرا نقل میشوند:
کنجکاو شده بودم بدانم چه بر سرش آمده تا آنکه بعدها فهمیدم خانوادهاش متوجه عادت مورچهخواریاش شده بودند و برای اینکه او را تنبیه کنند، پانزده روز در انباری حبسش کردند، ولی بعد از این مدت، وقتی خواسته بودند او را از انباری بیرون بیاورند، بهجایش فقط یک کرهاسب دیده بودند.
راوی داستانهای معتمدیان از تنهایی، مرگ، بیعشقی و عصر ماشین و اداره و کاغذ گریزان است و در این گریز، به دالانهای پیچدرپیچ ناخودآگاهی و رویا پناه میبرد. این مسائل تقریباً در هر هفت داستان مجموعهی «شنل بزرگ» دیده میشوند و به همین دلیل، خواننده با مجموعهای از داستانهای با دغدغههای مشابه و فضای یکدست روبهرو میشود.
نويسنده در مجموعه داستانش از مضمونها و تکنیکهایی استفاده کرده است که اثرش را بهصورت مستقل، در مکتب سوررئال جای میدهد. معتمدیان رخداد وهمی را مبنای عمل داستانی قرار میدهد؛ راوی اولشخص دیوانه یا غیرعادی انتخاب میکند؛ از پرداختن به جزئیات میگریزد؛ عنصر خواب و رویا را پررنگ میکند و فضایی وهمی را بهعنوان فضای غالب داستان خلق میکند. تنها، شیوهی روایت اوست که برخلاف نوع روایت آثار سوررئال معطوف به راوی خودآگاه و دقیق است. در نتیجه روایت خودبهخودی و ناخودآگاهانه که یکی از المانهای اصلی این مکتب است، کمرنگ میشود.
مخاطب «شنل بزرگ»، بعد از بستن کتاب حتا با چشمهای باز دختری را میبیند که به رودخانه زل زده یا زنی که با جدیت نامهای را با ماشین تحریری تایپ میکند که هیچ کاغذی در آن نیست و یا مردی که روی دیواری اسمش را حک میکند و مدام پاک میشود و حک میکند و...
|
|