صمد بهرنگی به گفتهی خودش برای پابرهنهها مینوشت. البته گاهی هم از پابرهنهها و دربارهی پابرهنهها مینوشت. مثل آنچه در افسانههای آذربایجان قلمی و روایت کرده و پیش روی ما گذاشته است. افسانههایی شیرین به زبانی شیرین از سرزمین و مردمانی شیرین. افسانههایی حماسی، عاشقانه و به قول خود بهرنگی «مناسب برای شبهای زمستان و پای کرسی و فرورفتن به خواب شیرین و شکر». افسانههایی به زبان ما و شما و از زبان ما و شما. افسانههایی که تار و پود زندگی و اساس فرهنگ ایرانی و شناسنامهی ما ایرانیها هستند. در یک کلام، افسانههای آذربایجان به لحاظ محتوایی قند پارسی است که در نثر و روایت بهرنگی این قند مُکرّر شده است.
0 نظر