"این مجموعه شامل سیزده داستان كوتاه است كه به سبك نو نوشته شده است. در دومین داستان (دو پله گودتر)، گوشه‌ای از محله‌ای قدیمی، همراه با فقر، اعتیاد و مانند آن به تصویر كشیده می‌شود. در بخشی از این داستان آمده: ".... آن روزها افسر جوان حكم ماموریتی داشته كه از پایتخت راهی شده، اما حالا گمان می‌كند انگار آمده پری جان را ببیند. می‌داند روز اول برای گردش پا‌گذاشته زیر دالان، اما بعد از یك روز بارانی حتی خودش هم نفهمیده برای چه كاری از صبح تا غروب توی دالان‌های باباطاهر پرسه می‌زند... افسر جوان كه حالا دیگر نشانی از جوانی ندارد، با اونیفورم نظامی كه هنوز هیچ‌كس نفهمیده چه رنگی است، پیچیده در پتویی سرخ، دو پله گودتر از پل می‌نشیند و شب‌های تاریك از برق لبه كلاه و آتش گل انداخته سیگارش شناخته می‌شود"."