نویسنده : ترزا دریسکل    

   ترجمه : مهرداد یوسفی

وقتی الا لانگفیلد سوار بر قطار، خوش و بش دو مرد جوان با دو دختر حدودا شانزده ساله را به طور مخفیانه میشنود، آن را چندان جدی نمیگیرد تا وقتی متوجه میشود آن دو مرد همین حالا از زندان آزاد شده اند و حس مادرانه اش زنگ خطر را برایش به صدا در می آورد. اما وقتی تصمیم میگیرد والدین دخترها را در جریان بگذارد، اتفاقی می افتد که او را منصرف میکند. روز بعد وقتی از خواب برمیخیزد در اخبار مشاهده میکند که یکی از آن دخترها، آنا بالارد، ناپدید شده است.

بعد از گذشت یک سال کماکان اثری از آنا نیست، والا به خاطر کاری که نکرده است، شدیدا دچار عذاب وجدان میشود، ولی او تنها کسی نیست که آن ماجرا را فراموش نمی کند. یک فرد ناشناس نامه های تهدید آمیز برای او می فرستد؛و او احساس میکند جانش در خطر است. بعد مشخص میشود دوستان و خانواده آنا چیزهایی را پنهان کرده اند. بهترین دوست آنا، سارا، تمام اتفاقات آن شب را به پلیس نگفته و والدین آنا نیز رازهایی را پنهان نگه داشته اند.
یک نفر می داند آنا کجاست، ولی چیزی نمی گوید والا را زیرنظر دارد...