نویسنده : ولادیمیر سوته‌یف

   ترجمه : گامایون

داستاني براي كودكان پيش دبستاني و دانش آموزان سال هاي اول دبستان كه به زباني ساده و قابل فهم براي كودكان روايت شده است. قصه خرگوشي كوچك، كلاغ و جوجه تيغي اي كه بر سر تنها سيب باقي مانده روي درخت دعوايشان مي شود، آن ها هركدام مي خواهند سيب سهم خودشان باشد، تا اينكه آقا خرسه وارد داستان مي شود و …

گزیده ای از کتاب :

يكي بود، يكي نبود. در يكي از روزهاي آخر پاييز، كه برگ درخت ها ريخته بود، بر بالاي يك درخت سيب جنگلي، فقط يك سيب مانده بود. يك روز خرگوشي كه در جنگل مي دويد، ناگهان سيب را ديد. فكر كرد چه طور مي تواند سيب را به دست آورد؟ درخت بلند بود و او هم نمي توانست از درخت بالا برود!

قار –قار
خرگوش به بالا نگاه كرد، ديد كلاغي بالاي درخت نشسته و مي خندد.

خرگوش گفت: «آهاي كلاغ! اين سيب را براي من بچين!»

كلاغ پريد و روي درخت سيب نشست. سيب را چيد، ولي نتوانست آن را با نوك خود نگه دارد. سيب افتاد.

خرگوش گفت…