سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیگ (3 جلدی)

سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیگ (3 جلدی)

سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیگ (3 جلدی)

وضعیت: ناموجود
ناشر: آگه

نویسنده : زين‌الدين مراغه‌ای
به کوشش : م . ع . سپانلو
 

زین العابدین فرزند مشهدی علی فرزند حاجی رسول فرزند حاجی عبدالله فرزند حاجی حمزه خان از کردهای ساوجبلاغ (مهاباد کنونی) بود.پزین العابدین از هشت سالگی به مکتب رفت و هشت سال را به تحصیل پرداخت امّا از اظهاراتش پیداست که از شیوه ی تدریس وتعلیم آن دوره راضی نبوده است و ازآن به «جهل مرکّب» تعبیر می کند.در شانزده سالگی به حجره ی پدر وارد شد ودر بیست سالگی برای تجارت به اردبیل رهسپار گردید وکم کم برای خود دم ودستگاهی به هم زد واسب و نوکر وتفنگ دار فراهم کرد و به قول خودش بنای اعیانی و«قولچوماقی »گذاشت و سرکشی پیشه کرد و از دادن مالیات سرپیچی نمود و با مأموران دولتی در افتاد.ولی خیلی زود روزگارش به پریشانی کشید و زندگی در ایران برایش سخت گردید؛ ناچار به همراه برادرش به قفقاز رهسپار شد و بعد ها در شهر کتایس (= تفلیس ،پایتخت گرجستان)مقیم گردید واندک سرمایه ای به هم زد.میرزا اسد الله خان ناظم الدوله که قونسولگری تفلیس را داشت، زین العابدین را به عنوان «ویس قونسولی»(نایب قنسولی) برگزید. امّا چون بیش از اندازه به هم وطنان خود قرض داد ،تمام سرمایه ای را که اندوخته بود،تلف کرد و باز به ناچار دست خالی از آن شهر مهاجرت نمود و در قریم (= کریمه) ساکن گردید و بعدها در«یالتا»( شهر یلاقی امپراطور روس)مقیم شد و کم کم کارش بالا گرفت . به حدّی که سرو کارش با امرا و درباریان واهل دیوان افتاد وحتی به امپراتریس معرفی گردید و به لقب «تاجر راست گوی ایرانی»مفتخر گشت.دراین زمان به اصرار زیاد از او خواستند که تابعیّت روس را بپذیرد ، تا از مزایای بیشتری برخوردار گردد و او نیز که از قونسولگری استانبول اذیّت ها دیده بود قبول تابعیّت کرد.زین العابدین بعد ها در استانبول ازدواج کرد و همسر خود را به «یالتا» آورده از او صاحب سه فرزند شد. امّا عشق به وطن او را لحظه ای آرام نمی گذاشت و پیوسته از این که «طوق لعنت تبعیّت اجنبی» را به گردن آویخته و به میهن ودین خود خیانت ورزیده بود، خود را سرزنش می کرد وبالاخره تصمیم گرفت مغازه وکالای خود را به بهای اندک بفروشد و به استانبول برود. وی سال ها با تابعیّت روس در آن جا زندگی کرد و به حج رفت. تا این که به کمک میرزا محمود خان علاء الملک سفیرکبیرایران در عثمانی تقاضای ترک تبعیّت از روسیه نمود و این کار دشوار که به نظر غیرممکن می آمد به دست پرنس ارفع الدوله انجام یافت و پس ازچهارسال دوندگی درروز هشتم فوریه 1904(ذی القعده 1321)ازتابعیّت روس درآمد.زین العابدین از این واقعه به تولدی دوباره تعبیر می کند. وی تا پایان عمر در ترکیّه اقامت گزید و با شوق وعلاقه ی وافر در راه خدمت به وطن از راه قلم به مبارزه پرداخت و مقالات سودمندی در روزنامه های «شمس»استانبول و«حبل المتین»کلکته نوشت.

موضوع کتاب:

ابراهیم بیگ فرزند یک تاجر ایرانی است که به مصر رفته است و ثروتی کلان اندوخته. امّا «در تعصّب ملی چندان سخت است که در ظرف چندین سال یک کلمه عربی با کسی حرف نزد و بلکه نخواست یاد بگیرد»ابراهیم بیگ که جوانی با هوش، غیرتمند و متدیّن و باسواد است در چنین فضایی بزرگ می شود واو نیز همانند پدربه ایران عشق می ورزد ودر عالم خیال آن را بی نقص ترین وبهترین جای دنیا می داند. به گونه ای که حاضر نیست هیچ خبر ناگواری راجع به ایران را بپذیرد وحتی بشنود ودر عوض هر سخن واهی امّا امیّد بخشی درباره ی ایران را مشتاقانه می شنود و می پذیرد و به گوینده اش صله وپاداش می دهد.ابرhهیم بیگ در بیست سالگی پدرش را از دست می دهد. پدر در هنگام مرگ به فرزندش نصیحت می کند که تا سی سالگی به سیر وسیاحت برود ودرهر شهری چند روزی بماند و وضع معیشت وبازرگانی آن جا را بررسی کند و« به هر بلد که می رسد تاریخ ورود وخروج خود را با تمامی مشهودات یومیه در دفتر بغل خود یادداشت کندکه وقتی می رسد که به کار آید.»ابراهیم بیگ بعد از مرگ پدر به قصد زیارت مرقد امام هشتم (ع)و به شوق دیدار ایران به همراه لـله اش ،یوسف عمو،از راه عثمانی رهسپار ایران می شود .سرراهش،در شهر استانبول ، به منزل نویسنده ی داستان (زین العابدین)می رسد ونسخه ای «ازکتاب احمد» (تألیف عبدالرحیم طالبوف)را می بیند و می خواند امّا از انتقادات مستدل نویسنده ی کتاب دل آزرده می شود واو را بد بین و بی اطلاع و بیگانه از اوضاع ایران می خواند.ابراهیم بیگ در ادامه ی سفر به قفقاز می رسد و نخستین بار حال و روز غم انگیز و اسف بار ایرانیان مهاجر را از نزدیک می بیند ودر می یابدکه همگی از ظلم بیگلربیگی وداروغه وکد خدا گریخته اند ودرغربت به گل کشی و فعلگی مشغولند امّا به خود دلداری می دهدکه این جا غربت است ودرسرزمین اصلی آسایش و رفاه حکم فرماست.و با این خود فریبی به خاک ایران پا می گذارد و در هر قدم با ناروایی و مصیبتی جدید روبه رو می شود....

 محمد علی سپانلو در مقدمه ی سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ می نویسد:«جدا از حشو و زواید، داستان سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ از ساخت به سامان واندیشیده ای برخوردار است،عشقی سوزان محور ومحرّک داستان است عشق ابراهیم بیگ به ایران و عشق محبوبه به ابراهیم بیگ ،سودایی است تشفّی ناپذیر که فرجامی جز مرگ ندارد امّا مرگی که عشق را جاودانه می کند.تلاش بر هویّت بخشیدن به آرزوهای ملّی و میهنی ،در فضای داستانی پر شور وپرکشش ،یک پیام تاریخی می شود که از سوی ابراهیم بیگ یا زین العابدین مراغه ای برای نسل های بعدی به یادگارمی ماند.»ودرجایی دیگرمی نویسد:«سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ یک قصّه ی سیاسی عاشقانه است که با طنز وعصبیّت روایت می شود.داستان که با گزارش واقع گرای یک مسافرت آغاز می شود اندک اندک در انتها معنای تمثیلی می گیرد یعنی،پوسته ی حادثه ها را می شکافد و به حوادث وبازیگران خود معنایی تاریخی ویا اسطوره ای می بخشد»
 

مشخصات کتاب سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیگ (3 جلدی)

مشخصات
شناسنامه کتاب
عنوان : سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیگ (3 جلدی)
ناشر : نشر آگه
نویسنده : زين‌الدين مراغه‌ای
مترجم : به کوشش : م . ع . سپانلو
نوبت چاپ : نهم
تاریخ انتشار : 1402
نوع جلد و قطع : شومیز - وزیری
تعداد صفحات : 775
شابک : 9789643291037
وزن (گرم) : 1060
شاخه‌ها
مقالات مرتبط با محصول
مقاله مرتبط با این محصول وجود ندارد.
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×