"حوادث تاریخی انقلاب فرانسه در سال‌های 1851- 1848 اهمیت زیادی داشت. در این سال‌ها پرولتاریای انقلابی و سایر طبقات زحمت‌كش جامعه در فرانسه و كشورهای دیگر اروپا علیه ارتجاع به مبارزه برخاسته بودند كه روز به روز سبعیت و سفاكی بیش‌تری از خود نشان می‌داد. ماركس و انگلس در شرایط تشدید ارتجاع در اروپا، نتیجه‌گیری و تصمیم تئوریك تجربه‌ی نبردهای انقلابی این سال‌ها را برای حفظ و تشكل نیروهای پرولتاریای انقلابی و آموزش تئوریك كادرهای حزب انقلابی وظیفه‌ی عمده‌ی خویش می‌شمردند و بر آن بودند كه كادرهای انقلابی فقط در صورتی می‌توانند برای استقبال از اوج آینده‌ی جنبش انقلابی دموكراتیك آمادگی لازم داشته باشند و وظایف خویش را در این جنبش به نحو شایسته انجام دهند كه دانش تئوریك خویش را بر پایه‌ی بررسی و تحلیل مشخص حوادث تاریخی و تجربه‌ی انقلابی و نتیجه‌گیری مشخص علمی از این تجربه عمق بخشند. نگارش كتاب حاضر تحت تاثیر مستقیم و در جریان حوادث دسامبر سال 1851 آغاز شد و در مارس سال 1852 پایان یافت. كودتای لویی بناپارت، برادرزاده‌ی ناپلئون بناپارت در دوم دسامبر سال 1851 صورت گرفت. ماركس در جریان نگارش كتاب پیوسته با انگلس درباره‌ی حوادث فرانسه تبادل نظر می‌كرد."