نویسنده : پائولو کوئیلو 

   ترجمه : چکامه چاوشی

داستانی از زبان رقاصه ای متهم به جاسوسی در جنگ جهانی دوم، زنی به نام ماتاهاری که تاثیری به سزا و تکان دهنده در تاریخ اروپا گذاشت، او مدافعان و مهاجمان بسیار و سرنوشتی غیرقابل باور دارد؛ ماتاها با رقص خود پای در مجامع اروپایی نهاد و پس از آن سرنوشتی دیگر او را به خود خواند، مقامات و ژنرال های جنگی چیزی فراتر از رقص و زیبایی هایی ظاهری از او خواستند، جاسوسی برای آلمان ها، چیزی که نهایتا جوخه اعدام را برایش به دنبال داشت. جاسوس داستانی است از زندگی او در نکوهش جنگ.

گزیده ای از کتاب :

در هرصورت حس می کردم نسبت به همسفران زن در آن قطار متفاوت هستم. من پرنده ای اعجاب انگیز بودم که زمین را می پیمودم اما بخاطر فقدان انسانیت نابود گشته بودم. قویی بودم در میان غازهایی که از ناشناخته ها هراس داشتند و دلشان نمی خواست بزرگ شوند.

به زوج هایی که در اطرافم بودند نگاه می کردم و خود را نسبت به آنها ضربه پذیر حس می کردم. از تمام مردانی که در زندگی ام بودند، حالا هیچکس نبود تا در کنارم باشد و دستم را بگیرد. حقیقت است که من دست رد به خواستگاران زیادی زده بودم، اما دلم نمی خواست تجربه ای را که قبلا در زندگیم داشتم، دوباره تکرار شود. زیرا یک بار برای کسی که لیاقت منو نداشت سختی کشیده بودم و جسمم را در تاوان زندگی که به آن در ظاهر می گویند “امن خانواده” تحلیل برده و خرد کرده بودم، به همین خاطر به هیچ قیمتی حاضر نبودم آن تجربه را تکرار کنم…